معماری ( ساخت و بافت فیزیکی ) روستای بیدرواز قبل از جنگ تحمیلی

 

به لحاظ ساخت و بافت فیزیکی منازل مسکونی قبل از آواره شدن برخی از اهالی روستا اظهار داشته­اند که واحدهای مسکونی آنها عموماً دو طبقه بوده، و دارای اتاق­های مستطیلی شکل فراوانی بوده­اند و طبقه اول برای نگهداری دامها و انبار علوفه و طبقه و یا طبقات بالایی برای سکونت افراد مورد استفاده قرار می­گرفته که معمولاً طبقه مسکونی دارای 2 اتاق و یک ایوان بوده و زیر­بنای واحد مسکونی نیز به تناسب وضعیت مردم متفاوت بوده است. بطور جزیی­تر می­توان گفت که خانه ها شامل دو اتاق نشیمن، یک اتاق مخصوص پختن نان و انباری[1]، یک ایوان، یک کاهدان، یک اتاق مخصوص انبار هیزم، 2 طویله[2]و یک اتاقک که حمام و توالت نیز در آن واقع شده، بوده­اند. اکثر واحدها نیز دارای دو حیاط جداگانه بوده­اند که یکی مخصوص امور خانواده و دیگری نیز مخصوص دامداری و تجمع احشام بوده است[رعایت بهداشت]. یکی از اهال روستا در این رابطه چنین می­گوید«زمین و عرصه ساختمان کم و نقشه بیشتر خانه ها با شغل و معیشت خانوارها در ارتباط بود­(باغداری یا دامداری). اصولاً ساختمان­ها در 2 طبقه ساخته می­شد؛ طبقه­ اول برای نگهداری، انبار علوفه و پرورش دامها و طبقه­ی دوم نیز برای سکونت و زندگی خودمان. منزل مسکونی ما نیز چنین بود: قسمت مسکونی آن شامل 3 اتاق و یک هال(ایوان)بود. یکی از اتاق­ها که حالت انبار داشت وسایل در آن نگهداری می­شد و غذا نیز در آن پخته می­شد، در یکی از اتاقها والدین می­خوابیدند، و اتاق دیگر جای خواب بچه­ها بود. ایوان نیز مخصوص فصل گرما بود چون قسمت جلویی آن باز و خنک بود. اکثر اطاقها بصورت مستطیل بودند. به جای ماسه و سیمان از خاک و گل، و به جای آهن از تنه درختان چنار و توت استفاده می­کردیم و پنجره­ها هم از چوب ساخته می­شدند».
مصالح مورد استفاده بنا به وضعیت منطقه معمولاً عبارت بوده­اند از: سنگ، خاک، تیرهای چوبی(چنار، گردو، توت)، ملات خاک و گل، استفاده از تیرهای چوبی به عنوان شناژ و ... . با استفاده از این مصالح ساخت خانه­ها به صورتی بوده که بعضی از دیوارها بعد از چندین سال نیز پا بر جا می­مانده­اند.یکی از تحصیلکردگان در این رابطه می­گوید«اکنون که بستن فونداسیون بر مبنای شناژ و اسکلت مهندسی برای استحکام ساختمان رایج شده است. در سه روستا فنونی بکار می­بردند که همان کارایی مهندسی امروزی را داشت؛ بطوریکه الوار را بصورت نواری روی سرتاسر دیوار قرار ­می­دادند که مانند نوعی شناژ عمل می نمود. البته بنده با توضیحی که برای یک مهندس دادم او این مورد را برای آن زمان چیزی ابتکاری می­دانست». در واحدهای مسکونی بیشتر از در و پنجره­های چوبی استفاده ­شده و هنگام احداث خانه­ها نقشه خاصی وجود نداشته است و مردم بصورت سلیقه­ای عمل ­نموده و بیشتر زیر­ساختهای دامداری و باغداری در این زمینه مطرح بوده­اند.
در کل باید گفت که معماری متناسب با شرایط جغرافیایی منطقه و شغل و نحوه گذران معیشت خانواده­ها بوده و اغلب خانه­ها از 3 طرف آزاد بوده­اند[3 نبشه]و راه آمد و رفت دامها از راه عبور و مرور اهالی جدا بوده است. یکی از اهالی می­گوید«جای حیوانات و طویله آنها جدا از خانه­ها بوده. جای دام­ها، گاوها وگوسفندها جدا بوده­اند. همچنین انبار علوفه هم جدا از محل سکونت خودمان بوده است، که ما به آن(کاهدان )می­گوییم. و حتی سعی کرده­ایم راه آنها از راه خودمان جدا باشد، به خاطر اینکه کمتر دچار بیماری شویم و رعایت موارد بهداشتی شده است».
به لحاظ معماری واحدهای مسکونی متناسب با شرایط منطقه و آب و هوا بنا شده و اکثریت خانه­ها روبه مشرق، آفتاب­گیر، گرما­گیر و نزدیک به باغات بوده­اند، و در کل معماری خانه­ها ساختار جالبی به زیبایی منطقه و طبیعت بخشیده بود. بطور کلی بافت و وضعیت کلیه واحدهای مسکونی از لحاظ مصالح مانند هم بوده مگر به لحاظ مساحت زیربنا، طبقات و تعداد اتاقها. بصورت جزیی­تر از لحاظ معماری و انتخاب محل روستا در مکان مناسب جغرافیایی، ساختمانهای منطقۀ یک موقعیت ویژه داشته­اند. بطوریکه اغلب واحدها آفتابگیر، و به لحاظ وجود نور روشن بوده­اند، در مسیر سیل قرار نداشته و از خطر ریزش کوه در امان بوده­اند و نزدیک به باغات و مرتع دامها ساخته می­شده­اند. برای ساخت و ساز از سنگهای معدنی، خاک و گل و همچنین چوب درخت توت، برای استحکام دیوار خانه­ها استفاده می­شده که با زمین­لرزه­های کم قدرت ویران نشوند. خانه­های منطقه اغلب دو طبقه و در برخی موارد 3 و حتی 4 طبقه بوده­اند. که یکی از علتهای آن را می­توان نبود زمین کافی برای ساخت خانه و توسعۀ روستا دانست؛ که در نتیجه آن روستاییان مجبور بوده­اند که خانه­ها را به صورت چند طبقه بسازند و معمولاً هر یک از اعضای خانواده که مستقل می­شده از یکی از طبقات استفاده می­کرده­است.
 


[1]در مورد انباری چنین گفته اند«یکی از اتاق­ها انباری بود، در آن زمان به آن اتاق (خزینه) می­گفتیم و کشک ، روغن حیوانی ، توت خشک ، گردو ، نفت و تشکیلات دیگر در آنجا قرار داشت».
[2] در این زمینه چنین آورده اند« چون مردم دامداری می­کردند لازم بود که یک حیوان بارکش هم داشته باشند. ما طویله داشتیم برای حیوان بارکش و همچنین طویله داشتیم برای دامها».
 

[ ] [ ] [ زاهد ]
[ ]

شعری درباره وطن

 به منظور رعایت امانتداری و اخلاق علمی :

شعر زیر برگرفته از  وبلاگ "بنده عشق" به آدرس زیر می باشد.

http://www.najdnouri.de/blog/?p=33

روزی که زاده شدم

وطن در من گریست

شوق در رگهایم جاری شد

و مرگ بر لبش تبسمی نشست

با شوق راه افتادم

جست و خیز کردم

دویدم

فتادم

برخاستم

از پلکان بالا رفنم

و بر بام دنیا سری کشیدم

اما

وطن را ندیدم

در گستردگی آسمان

ماه را نگریستم

ستاره ها را شمردم

لیوانی آب  به دب اکبر دادم

دب اصغر را چیده

و در دامنم ریختم

و راه شیری را گذر کردم

مرگ خمیازه می کشد

چشمکی به وطن می زند

و با ناز گیسو می افشاند

وطن با چشمانی فراخ مرا می نگرد

اما

نمی داند او

من که را می جویم

زورقم را به آب می اندازم

با موج های وطن بالا و پایین می روم

چشم در چشم کف های وطن می دوزم

جرعه ای آب  می نوشم

و به وطن تف می اندازم

شور است

به همهمه ی یک فوج مرغان دریایی

گوش می نوازم

پلک های خسته ام را به زحمت می گشایم

قدم بر ماسه های وطن می گذارم

و با شوق و تردید از شناسی که تبسمی بر لب دارد

سراغ وطن را می گیرم

سهیلا ، پاییز ۱۳۸۷

 

 



موضوعات مرتبط: اشعار و جملاتی زیبا درباره وطن
[ ] [ ] [ زاهد ]
[ ]