خوشا به حالت ای روستایی
تقدیم به کلیه عزیزان جهت یادآوری خاطرات گذشته
خوشا به حالت ای روستایی
خوشا به حالت ای روستایی
چه شاد و خرم، چه باصفایی
در شهر ما نیست جز دود و ماشین
دلم گرفته از آن و از این
در شهر ما نیست جز داد و فریاد
خوشا به حالت که هستی آزاد
ای کاش من هم پرنده بودم
با شادمانی پر میگشودم
می رفتم از شهر به روستایی
آنجا که دارد آب وهوایی
نظرات شما عزیزان:
![](/weblog/file/img/m.jpg)
کز مهر توام کمر نشد راست
کف بر لب و دف به دست من شد
رقصی چه در این میانه بر پاست
شیرین نه منم ز شور رویش
شوریده شدم لبش چو حلواست
هر جا سخن از نماز باشد
بر طاق تو هم که سجده بر جاست
شیرین سخنی نه شد ز منصور
روی تو چنین به شور و غوغاست
![](/weblog/file/img/m.jpg)
بی غم و غصه چه شادمانی
دلم گرفته از کار اداری
به دادم برس گردن طلایی